داستان عشق فراموش شده قسمت 36

– کایدا روی تخت کنار ناکا نشست و موهایش را نوازش کرد و با لبخند گفت: دختر خوشگل من ، به مامان بوس شب بخیر بده ، تا براش آرزوی دیدن رویاهای رن..

کایدا روی تخت کنار ناکا نشست و موهایش را نوازش کرد و با لبخند گفت: دختر خوشگل من ، به مامان بوس شب بخیر بده ، تا براش آرزوی دیدن رویاهای رنگارنگ کنم

** ناکا صورتشو از کایدا برگردوند و سرش را زیر